حیات مردگان

ساخت وبلاگ
دوشنبه .مهر96.کیمیا به انیس سلام جوجگکمبه مبدا نامه توجه کن.همان که خواستی شد بلیط  اهواز نگرفتم به قول خودت مانا شدم.پس بیش از پیش میبینی ام .همه چیز در انتظار توست.آینه قدی.چتر بالای کمد.کتاب های میز توالت.فیلم های میز چوبی. قلم موی روی میز هم انتظارت را میکشد.انتظار گوش بی گوشواره ات.به دیدارم بیا. زود بیا.باید ببینی ام.حالم به غایت خوب است هیچوقت انقدر وقت هام پر نبوده و احساس کار نکردن کنم.آرام جانم غرق در آرامشم اما اطرافم شلوغ است.راحت تر میگذرم و پذیرا ترم.در مدتی که نبودی جذبه دریافت کردند بیش از همیشه.لبخندزنان دور شدم و عزیز ماندم. از جسمم اما نپرس سرماست اما دوستش دارم خیلی وقت بود مرض به جانم نیفتاده بود حق بود قدر عافیت بدانم..دماغم زخم شده و نی خشک گلو هم.به خودم نمیرسم و زشتویت را همه دیدند اما هنوز جانوری جز تو وقت فین کردن زشتو صدایم نکرده. همه اینها به کنار. آموزش اسم دکتری را برای مراجعه با شماره اتاقش گفت.تا رسیدن به مقصد با هر قدم با هر پله صدایش کردم.رسیدم دیوار اسامی رو به رو یم بود و خالی از هیچگونه اسم آشنایی.یادم نمی آمد.همه اسم ها را خواندم.زمان را نمیدانم اما یک قرن بر من گذشت.من آن اسم لعنتی را به یادنیاوردم و نمی آورم حتی مشابه اش را نمیدانم.هنوز نمیدانم.ترسیدم.یک لیوان آب خوردم و دست هام در آینه لرزید.چشم هام قرمز شد و مثل کودکی صدای بوق آزاد به گوشم حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 14:07

مهر96.انیس به کیمیا کولی سلامهمه چیز هایی که گفتی واقعا در انتظار من اند ناموسا.انقدر گنجایش نداره آ. خوشحالم انتقالی گرفتی جانور اما دلیل دیگری برای باز این چه وضعش است داری.بیا این دفعه گیر بده به سوراخ بکارت لایه ی ازون.علتش را هم برایت پیدا کردم "مقعد آسمان پاره شد و من به زمین نازل شدم و خدا به فرشتگانش گفت سجده کن.همه با حساب سر انگشتی فهمیدند اگه این از دریدن قمبل سپهر متولد شده.ما خود از اندرون دیگر آمدیم و سجده کردند اما شیطان ریاضی ش خوب نبود احتمالا مثل تو کنکور سی درصد زده بود.گفت سجده نمیکنم و ذکر کرد اگر از مجرای ادرار خارج شده بود چیزکی ولی لامذهب همنشین مدفوع بوده تازه پروردگار قربونت برم شما خودت دستت تو کاره میفرمایی از خاک ساخته شده خب طبیعیه خاک کرم داشته باشه.جبرِییل هم که آش نخود گفت گنده "گویی میکنی.باید بخوریش" بله منظور رحمت و برکت الهی بود اما شیطان دهانش گیر دعوا با فرشته ها بود و به جای او برکت و رحمت الهی را در دهان انسان گذاشتند و اینجاست که میگن آسمان چونکه تازه وضع حمل کرده بود بار امانت نتوانست کشید.قرعه ی فال رو گذاشتن دهن بنی بشر" فکر کنم با این فاصله خوردن سرما را کنار گذاشته ای و رحمت و برکت را شروع....گفتی 1.شعر.دیگر نمینویسم. 2.معشوق.تمامم کرد.تمامش کردم.3.لبخند...منظور ریسه رفتن هام 4.... فراموشی اسم دکتر فلانِ فلانی از چیز دیگه ایه به قول خو حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 14:07

چطور می شود یک انسان تمام خواسته اش درد عمیق شود.خسته ام از همیشه پذیرفتن و کنار آمدن.عزیزم از من کناره میگیرد.میپذیرم.لبخند میزنم.مشکلات حمله می کنند.میگویم حل میشود.خیالی نیست.تنها تر از همیشه میشوم.خم به ابرو نمی آورم.دلشکسته میشوم غمم برای چند ساعت است. عمیقا به دردی محتاجم که آتشم بزنند.شکستم بدهد و اشکم را بیش از یک روز درآورد.غمی که حداقل یک هفته دربندم کند.مضحک است که حتی به این نوشته ها بی توجهم و وقتی حمله می کند که میبینم چه راحت از همه چیز میگذرم.باید چیزی کسی ظهور کند در زندگی م.باید بیمارم کند. من از محبت به گربه و سگ.از کتاب خواندن هام.از آرشیو فیلم و مجله هام.از گیاهخواری ام.از اتاق عجیبم.از هفته ی سخت عادت ماهانه که همه را همان هفته ها درک کردم و ساکت شدم و کیمیای شیطان نبودم و رنجیدم و تنها شدم.از لیمو...دوربینم.از لبخند خشک مردم.از دوستان و خانواده.از همه خسته ام که چرا هیچکدامتان درگیرم نکردید.فقط هستید و عشق نمی آفرینید... باید چیزی بیاید بیمارم کند. موضوعات مرتبط: خودنوشتهبرچسب‌ها: درددل حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 14:07

اسب ذهن به ریاضت چه تربیت کنم که عاجزم میکند وقت داستان نویسی داستان...آشنایی است که از من دوری میجوید.می دانمش میشناسمش .سره و ناسره اش زود برایم روشن می شود اما طفل خردسال به قلم کم رفته ام غریبی میکند.داستانی ننوشته ام  که جامه ی شعر عریان نکند.درمان چیست ؟بی شک پناه به شعر نیست و این پناهندگی فرار تام است.و شعر.شعری که از داستان زاده شود شطرنج بی پیاده است در برابر خودت...یا بازی را به خودت میبازی یا خودت از تو میبرد.در برابر زمان سکوت کردم گر چه هیچ غلطی نخواهد کرد. موضوعات مرتبط: خودنوشتهبرچسب‌ها: خودگویی حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : داستان, نویسنده : ixiro بازدید : 20 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:29

زمانی نه چندان کوتاه است تقلیل رفته ام از من کاسته شده است و چندی را خود کاستم.همه چیز حتی ابعادی از خودم.دوستان نیشدارنادوستان درشت گو .حتی عزیزانی پر مهر.مو هایم را هم. بی خوابی و بی خوراکی را نیک پذیرا شدم و بیهودگی را جامع تر به اتمام می رسانم. یک بیهودگی ناب...مرور میشود فیلم.کتاب.دف.عکس.موسیقی و گاه دوستان اما سبب انقلاب ریزش چه بود؟_شدت حال عزیز و غیرعزیز هر چه بورزد و برد شدت را بالا برد آنقدر گارد گرفته ام که حتی اشعه ای نمیبینم و این حجاب ماناست مگر به برخاستن. شرایطی مسکون متصور ذهن شد اما چنین نیست چرا که از کم سالی تنهایی یار دیرینه ام بوده و همین .سبب سرعت گذرم از نامردمان و پذیر حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : زنجیر,زده, نویسنده : ixiro بازدید : 22 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:29

برای چشم هایت بمیرم

نگاه را متحمل شدی

و سوادی را خواندی که برای تو ننوشتم.

..........

برای دست هایت بمیرم

وزن برگ را حامل شدی

و شعری را لمس کردی که برای تو ابراز نکردم.

.........

برای لبانت بمیرم

ضربان بر زبان گنجاندی

و معشوقی را بوسیدی که برای او قلم شدم.


موضوعات مرتبط: خودنوشته
برچسب‌ها: خواننده عزیز است حیات مردگان...
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : برای,معشوقت,بمیرم, نویسنده : ixiro بازدید : 34 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:29

در جمعی که گذر کرد اینستاگرام را بی الف سوم و با جایگزین فتحه ادا کردم هر سه عزیزم مدعی شدند که درست تلفظ کناویسن یا اویسنا.mevlana.الکُحول سه واژه از اصالت ماست اما نمیشناسیمشان هنر است بی آسیب رسی به دستور زبان مادری واژه ها پالوده بشوند  که حتی صاحبان واژه هم باور کنند کلمات  توست (متوجه ام شبکه اجتماعی مذکور مثال مناسب نیست اما اهل بشارت اشارت دانند) حال برای آنکه به غرب بگویی ابن سینا به اجبار از اویسن بهره میبری در ترکیه  مولوی را باید mevlana تلفظ کنی و الکل کشف رازی کشورت را به جهان باید الکحول بگویی هر که میخواهد ایراد بگیرد نام ها را اشتباه میگویم و مالکشان میشوم و در این راه گویش شی حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : اشتباه,بگوییم, نویسنده : ixiro بازدید : 46 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:29

آگِر.pdf

حیات مردگان...
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 8:25

در ادیان ابراهیمی جهان را دو میدانند

دنیا

و آخرت...

اما جهان دیگری هست به نام جهان سوم

که مردمان زیادی از خاور میانه در آن زندگی می کنند


موضوعات مرتبط: خودنوشته
برچسب‌ها: نویشته , تجدد حیات مردگان...
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 8:25

مالنا بکر بود...گفتند هرزه است مالنا سکوت کردمالنا خسته شد مالنا زیبا بود مالنا جسمش را کشت بد کرد به جسمش مالنا نیستم...چهره م معمولی است خسته نشدم....خسته ام کردند...از سوی غیر است اما مشترکم با مالنا میگویند نادرست دختری است به چه آخر به گناه های نکرده ام به خیال پردازی ذهن فاحشه تو به دوستان بی حیات مردگان...ادامه مطلب
ما را در سایت حیات مردگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixiro بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 8:25